حس خاص [ فصل ۱]
فن فیک حس خاص ( توکیو ریونجرز )
فصل ۱ پارت۱
از زبان رافائل:
من دختری ۱۹ ساله ک توی توکیو درس میخونم همیشه نفر اول کلاسم و با دختری مو بلوندی به نام اما دوستم بهتره بگم تنها دوستش منم
چون برادر اما مایکی سان رئیس یه گنگ بزرگه همه از اما میترسن جز من
زینکگگگگگگ( صدای ساعت )
دفترچه خاطراتم رو بستم و اونو توی کشو گذاشتم و ساعت رو خاموش کردم و از روی تختتم بلند شدم
لباس مدرسم رو پوشیدم ک ی بولیز استین کوتاه بود و ی دامن تقریبا کوتاه و برای اینکه خفن تر باشم موهامو باز و ی جوراب شلواری تور توری پوشیدم و کیفمو برداشتم
ار خونه زدم بیرون و داشتم ب شکوفه های صورتی درختا نگا میکردم ک
اما: رافائلللللل وایسااا
برگشتم و دیدم ک اماس
وایسادم تا بم برسه و اونم دوید سمتم
اما: چطوری ؟
رافائل: خوبم ممنون ت چ....
ک ی چیزی به سمت راست پرتم کرد و دقیقا رفتم زیر درخت و چشمامو ک باز کردم دیدم اما هم روس زمان کمی دور تر از من افتاده
دیدم موتوری ای از وسط ما رد شده بود کنار زد و پیاده دش پسری جوون با موهای مشکی قدی تقریبا بلندآوازه به سمت اما رفت و بعد با اما ب سمت من اومدن
پسره: خوبی؟ ببخشید
اما: واای رافائل حالت خوبه چیزیت ک نشد؟؟
پسره دستشو سمتم گرفت و منم در حین بلند شدن گفتن
رافائل: خوبم.. ولی این دیگه چ کاری بود اخه؟ نمیگی ب کسی آسیب میرسونید؟
پسره: ببخشید ببخشید تورمزم خواب شده ... من شینچیرو سانو هستم
اما: برادرم رافائل
تازه فهمیدم کی بوددد شتتتت ایوشن یکی از رئیس های گنگ های توکیون نباید اونجوری میگفتممممم
رافائل: عو.. ب.ببخشید قربان
شینچیرو: لطفا راحت باش نیازی نیتس انقدر رسمی باشی رافائل...چان
اما: دیرمون شدددد
رافائل: ب.باشه ممنون .... بریم اما
و اما دستمو گرفت و شروع به دویدن کرد و منم دنبالش اما نگاهی خیره ای رو روی خودم حس کروم کمی برگشتم و دیدم ک شینچیرو نگام نمیکنه پس این نگاها برای کیه؟؟
رسیدم مدرسه و اما گفت....
حمایت تا پارت بعد باشه؟؟
فصل ۱ پارت۱
از زبان رافائل:
من دختری ۱۹ ساله ک توی توکیو درس میخونم همیشه نفر اول کلاسم و با دختری مو بلوندی به نام اما دوستم بهتره بگم تنها دوستش منم
چون برادر اما مایکی سان رئیس یه گنگ بزرگه همه از اما میترسن جز من
زینکگگگگگگ( صدای ساعت )
دفترچه خاطراتم رو بستم و اونو توی کشو گذاشتم و ساعت رو خاموش کردم و از روی تختتم بلند شدم
لباس مدرسم رو پوشیدم ک ی بولیز استین کوتاه بود و ی دامن تقریبا کوتاه و برای اینکه خفن تر باشم موهامو باز و ی جوراب شلواری تور توری پوشیدم و کیفمو برداشتم
ار خونه زدم بیرون و داشتم ب شکوفه های صورتی درختا نگا میکردم ک
اما: رافائلللللل وایسااا
برگشتم و دیدم ک اماس
وایسادم تا بم برسه و اونم دوید سمتم
اما: چطوری ؟
رافائل: خوبم ممنون ت چ....
ک ی چیزی به سمت راست پرتم کرد و دقیقا رفتم زیر درخت و چشمامو ک باز کردم دیدم اما هم روس زمان کمی دور تر از من افتاده
دیدم موتوری ای از وسط ما رد شده بود کنار زد و پیاده دش پسری جوون با موهای مشکی قدی تقریبا بلندآوازه به سمت اما رفت و بعد با اما ب سمت من اومدن
پسره: خوبی؟ ببخشید
اما: واای رافائل حالت خوبه چیزیت ک نشد؟؟
پسره دستشو سمتم گرفت و منم در حین بلند شدن گفتن
رافائل: خوبم.. ولی این دیگه چ کاری بود اخه؟ نمیگی ب کسی آسیب میرسونید؟
پسره: ببخشید ببخشید تورمزم خواب شده ... من شینچیرو سانو هستم
اما: برادرم رافائل
تازه فهمیدم کی بوددد شتتتت ایوشن یکی از رئیس های گنگ های توکیون نباید اونجوری میگفتممممم
رافائل: عو.. ب.ببخشید قربان
شینچیرو: لطفا راحت باش نیازی نیتس انقدر رسمی باشی رافائل...چان
اما: دیرمون شدددد
رافائل: ب.باشه ممنون .... بریم اما
و اما دستمو گرفت و شروع به دویدن کرد و منم دنبالش اما نگاهی خیره ای رو روی خودم حس کروم کمی برگشتم و دیدم ک شینچیرو نگام نمیکنه پس این نگاها برای کیه؟؟
رسیدم مدرسه و اما گفت....
حمایت تا پارت بعد باشه؟؟
۲۱.۱k
۰۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.